نتایج جستجو برای عبارت :

ناهمتا

قبلا فکر می کردم که وقتی مردم عاشق می شوند، در جایگاهی قرار می گیرند که باید قرار می گرفتند و پس از آن هیچ حق انتخابی ندارند. شاید این موضوع در ابتدا صحت داشته باشد، اما اکنون دیگر صحت ندارد. من عاشقش شده ام. اما ماندنم با او به این خاطر نیست که نمی توانم با کسی دیگر باشم. با او می مانم، چون خودم این را انتخاب می کنم. هر روزی که بیدار می شویم، هر روزی که با یکدیگر دعوا می کنیم، یا به هم دروغ می گوییم، یا همدیگر را ناامید می کنیم. باز هم بارها و باره
سه گانه ناهمتا، یه اثر فانتزی خیلی شیک و تمیز و کلا خیلی قشنگه*-* من که عاشقش شدم. در مورد یه دختریه که توی شهری زندگی می کنه که به پنج قسمت تقسیم شده: رفاقت، هوشیاری، دلیری، فداکاری و رک گویی. خودش توی فداکاری زندگی میکنه ولی امروز، روز مراسم انتخابه، باید از بین این بخش ها یکیش رو انتخاب کنه، مثلا اگه توی فداکاری بمونه باید همیشه خودشو نادیده بگیره و به همه کمک کنه و از خودش بگذره. ولی اگه بخش های دیگه رو انتخاب کنه از خانوادش دور میشه . اما اون
سه گانه ناهمتا، یه اثر فانتزی خیلی شیک و تمیز و کلا خیلی قشنگه*-* من که عاشقش شدم. در مورد یه دختریه که توی شهری زندگی می کنه که به پنج قسمت تقسیم شده: رفاقت، هوشیاری، دلیری، فداکاری و رک گویی. خودش توی فداکاری زندگی میکنه ولی امروز، روز مراسم انتخابه، باید از بین این بخش ها یکیش رو انتخاب کنه، مثلا اگه توی فداکاری بمونه باید همیشه خودشو نادیده بگیره و به همه کمک کنه و از خودش بگذره. ولی اگه بخش های دیگه رو انتخاب کنه از خانوادش دور میشه . اما اون

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها